سلطان ملاحت، مه موزون منست (350)
-
اندازه متن
+
سلطان ملاحت، مه موزون منست
در سلسلهاش، این دل مفتون منست
بر خاک درش، خون جگر میریزم
هرچند که خاکِ آن به از خون منست
سلطان ملاحت، مه موزون منست
در سلسلهاش، این دل مفتون منست
بر خاک درش، خون جگر میریزم
هرچند که خاکِ آن به از خون منست
تازه شد از او باغ و بر من شاخ گل من نیلوفر من
گشته است روان…
تا ظن نبری که از تو بگریختهام یا با دگری جز تو درآمیختهام
بر بسته نیم…

