شاهیست که تو هرچه بپوشی داند (741)
-
اندازه متن
+
شاهیست که تو هرچه بپوشی داند
بیکام و زبان گر بخروشی داند
هر کس هوس سخن فروشی داند
من بندهٔ آنم که خموشی داند
شاهیست که تو هرچه بپوشی داند
بیکام و زبان گر بخروشی داند
هر کس هوس سخن فروشی داند
من بندهٔ آنم که خموشی داند
یکی گولی همیخواهم که در دلبر نظر دارد نمیخواهم هنرمندی که دیده در هنر دارد
دلی…
یک چند رندند این طرف در ظل دل پنهان شده و آن آفتاب از سقف دل بر جانشان…

