شب چون دل عاشقان پر از سودا شد (742)
-
اندازه متن
+
شب چون دل عاشقان پر از سودا شد
از چشم بد و نیک جهان تنها شد
با خون دلم چون سفر پنهانی
گویند اشارتی که وقت آنها شد
شب چون دل عاشقان پر از سودا شد
از چشم بد و نیک جهان تنها شد
با خون دلم چون سفر پنهانی
گویند اشارتی که وقت آنها شد
بیرون نگری صورت انسان بینی خلقی عجب از روم و خراسان بینی
فرمود که ارجعی رجوع…
دلا گر مرا تو ببینی ندانی به جان آتشینم به رخ زعفرانی
دل از دل بکندم…

