عشقی آمد که عشقها سودا شد (767)
-
اندازه متن
+
عشقی آمد که عشقها سودا شد
سوزیدم و خاکستر من هم لا شد
باز از هوس سوز خاکستر من
واگشت و هزار بار صورتها شد
عشقی آمد که عشقها سودا شد
سوزیدم و خاکستر من هم لا شد
باز از هوس سوز خاکستر من
واگشت و هزار بار صورتها شد
دل هرچه در آشکار و پنهان گوید زانموی چو مشک عنبرافشان گوید
این آشفته است و…
ز اول که مرا عشق نگارم بربود همسایهٔ من ز نالهٔ من نغنود
اکنون کم شد…