ماهی تو که فتنهای ندارم ز تو دست (407)
-
اندازه متن
+
ماهی تو که فتنهای ندارم ز تو دست
درمان ز که جویم که دلم از تو بخست
می طعنه زنی که بر جگر آبت نیست
گر بر جگرم نیست چه شد بر مژه هست
ماهی تو که فتنهای ندارم ز تو دست
درمان ز که جویم که دلم از تو بخست
می طعنه زنی که بر جگر آبت نیست
گر بر جگرم نیست چه شد بر مژه هست
رفت آنکه نبود کس به خوبی یارش بیآنکه دلم سیر شد از دیدارش
او رفت و…