آکادمی شعر پلیکان

مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش (1287)

- اندازه متن +

مباد با کس دیگر ثنا و دشنامش
که هر دو آب حیاتست پخته و خامش

خمار باده او خوشترست یا مستی
که باد تا به ابد جان‌های ما جامش

ستم ز عدل ندانم ز مستی ستمش
مرا مپرس ز عدل و ز لطف و انعامش

جفای او که روان گریزپای مرا
حریف مرغ وفا کرد دانه و دامش

بسی بهانه روانم نمود تا نرود
کشید جانب اقبال کام و ناکامش

طرب نخواهد آن کس که درد او بشناخت
نشان نماند او را که بشنود نامش

میانگین امتیازات ۵ از ۵
×