مردم رغم عشق دمی در من دم (1325)
-
اندازه متن
+
مردم رغم عشق دمی در من دم
تا زندهٔ جاوید شوم زان یکدم
گفتی که به وصل با تو همدم باشم
گو با که کجا شرم نداری همدم
مردم رغم عشق دمی در من دم
تا زندهٔ جاوید شوم زان یکدم
گفتی که به وصل با تو همدم باشم
گو با که کجا شرم نداری همدم
لبهای تو آنگه که با ستیز بود در هر دو جهان از تو شکرریز بود
گر…
آن لحظه که آن سرو روانم برسید تن زد تنم از شرم چو جانم برسید
او…