من دوش فراق را جفا میگفتم (1335)
-
اندازه متن
+
من دوش فراق را جفا میگفتم
با دهر فراق پیش میآشفتم
خود را دیدم که با خیالت جفتم
با جفت خیال تو برفتم خفتم
من دوش فراق را جفا میگفتم
با دهر فراق پیش میآشفتم
خود را دیدم که با خیالت جفتم
با جفت خیال تو برفتم خفتم
انجیرفروش را چه بهتر انجیرفروشی ای برادر
ماییم معاشران دولت هین بر کف ما نهید ساغر
…
برجه ز خواب و بنگر صبحی دگر دمیده جویان و پای کوبان از آسمان رسیده
ای…