من شیشه زنم بر آن دل سنگ خوشش (1006)
-
اندازه متن
+
من شیشه زنم بر آن دل سنگ خوشش
تا جنگ کند بشنوم آن جنگ خوشش
تا بفروزد به خشم آن رنگ خوشش
تا بخراشد مرا بدان چنگ خوشش
من شیشه زنم بر آن دل سنگ خوشش
تا جنگ کند بشنوم آن جنگ خوشش
تا بفروزد به خشم آن رنگ خوشش
تا بخراشد مرا بدان چنگ خوشش
سالکان راه را محرم شدم ساکنان قدس را همدم شدم
طارمی دیدم برون از شش جهت…
عشق تو چنین حکیم و استاد چراست مهر تو چنین لطیف بنیاد چراست
بر عشق چرا…

