هر روز به نو برآید آن دلبر مست (444)
-
اندازه متن
+
هر روز به نو برآید آن دلبر مست
با ساغر پرفتنهٔ پرشور بدست
گر بستانم قرابهٔ عقل شکست
ور نستانم ندانم از دستش رست
هر روز به نو برآید آن دلبر مست
با ساغر پرفتنهٔ پرشور بدست
گر بستانم قرابهٔ عقل شکست
ور نستانم ندانم از دستش رست
عشقا، تو را قاضی برم کاشکستیم همچون صنم از من نخواهد کس گوا که شاهدم، نی ضامنم
آفتابا بار دیگر خانه را پرنور کن دوستان را شاد گردان دشمنان را کور کن
از…

