هر عمر که بیدیدن اصحاب بود (847)
-
اندازه متن
+
هر عمر که بیدیدن اصحاب بود
یا مرگ بود به طبع یا خواب بود
آبی که ترا تیره کند زهر بود
زهری که ترا صاف کند آب بود
هر عمر که بیدیدن اصحاب بود
یا مرگ بود به طبع یا خواب بود
آبی که ترا تیره کند زهر بود
زهری که ترا صاف کند آب بود
هر دم ای دل سوی جانان میروی وز نظرها سخت پنهان میروی
جامهها را چاک کردی…
در دوزخم ار زلف تو در چنگ آید از حال بهشتیان مرا ننگ آید
گوئیکه به…

