هر چند دلم رضا او میجوید (840)
-
اندازه متن
+
هر چند دلم رضا او میجوید
او از سر شمشیر سخن میگوید
خون از سر انگشت فرو میچکدش
او دست به خون من چرا میشوید
هر چند دلم رضا او میجوید
او از سر شمشیر سخن میگوید
خون از سر انگشت فرو میچکدش
او دست به خون من چرا میشوید
خنک آن دم که نشینیم در ایوان، من و تو به دو نقش و به دو صورت به…
ای دلبر عیّار دلِ نیکوفر از جملهٔ نیکوان توی نیکوتر
ای از شکرت دهان گلها پر…