آکادمی شعر پلیکان

همچو گویی سجده کن بر رو و سر (188-3)

- اندازه متن +

بخش ۱۸۸ – رسیدن آن عاشق به معشوق خویش چون دست از جان خود بشست

 

 

همچو گویی سجده کن بر رو و سر
جانب آن صدر شد با چشم تر

جمله خلقان منتظر سر در هوا
کش بسوزد یا برآویزد ورا

این زمان این احمق یک لخت را
آن نماید که زمان بدبخت را

همچو پروانه شرر را نور دید
احمقانه در فتاد از جان برید

لیک شمع عشق چون آن شمع نیست
روشن اندر روشن اندر روشنیست

او به عکس شمعهای آتشیست
می‌نماید آتش و جمله خوشیست

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×