آکادمی شعر پلیکان

هم ایثار کردی هم ایثار گفتی (3121)

- اندازه متن +

هم ایثار کردی هم ایثار گفتی
که از جور دوری و با لطف جفتی

چراغ خدایی به جایی که آیی
حیات جهانی به هر جا که افتی

تو قانون شادی به عالم نهادی
چه‌ها بخش کردی چه درها که سفتی

ولیکن ز مستان به مکر و به دستان
شرابیست نادر که آن را نهفتی

به بازار راعی چه نادرمتاعی
به جان ار فروشی یکی عشوه مفتی

به زیر و به بالا تو بودی معلا
فلک را دریدی چمن را شکفتی

به صورت ز خاکی و زین خاک پاکی
چو پاکان گردون نخوردی نخفتی

تو کن شرح این را که در هر بیانی
چو با دل جنوبی غبارات رفتی

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×