وقت آمد توبه را شکستن (1927)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۶/۱۸
-
اندازه متن
+
وقت آمد توبه را شکستن
وز دام هزار توبه جستن
دست دل و جانها گشادن
دست غم را ز پس ببستن
معشوقه روح را بدیدن
لعل لب او به بوسه خستن
در آب حیات غسل کردن
در وی تن خویش را بشستن
برخاست قیامت وصالش
تا کی به امید درنشستن
گر بسکلد آن نگار بنگر
صد پیوست است در آن سکستن
مخدومی شمس دین تبریز
ای جان تو رمیدهای ز بستن
من دوش فراق را جفا میگفتم (1335)
من دوش فراق را جفا میگفتم با دهر فراق پیش میآشفتم
خود را دیدم که با…
مولانا 
