آکادمی شعر پلیکان

پیام کرد مرا بامداد بحر عسل (1357)

- اندازه متن +

پیام کرد مرا بامداد بحر عسل
که موج موج عسل بین به چشم خلق غزل

به روزه دار نیاید ز آب جز بانگی
ولیک عاقبت آن بانگ هم رسد به عمل

سماع شرفه آبست و تشنگان در رقص
حیات یابی از این بانگ آب اقل اقل

بگوید آب ز من رسته‌ای به من آیی
به آخر آن جا آیی که بوده‌ای اول

به جان و سر که از این آب بر سر ار ریزد
هزار طره بروید ز مشک بر سر کل

شراب خوار که نامیخت با شراب این آب
کشد خمار پیاپی تو باش لاتعجل

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×