آکادمی شعر پلیکان

چون در عدم آییم و سر از یار برآریم (1482)

- اندازه متن +

چون در عدم آییم و سر از یار برآریم
از سنگ سیه نعره اقرار برآریم

بر کارگه دوست چو بر کار نشینیم
مر جمله جهان را همه از کار برآریم

گلزار رخ دوست چو بی‌پرده ببینیم
صد شعله ز عشق از گل گلزار برآریم

بر دلدل دل چون فِکنَد دولت ما زین
بس گَرد که ما از ره اسرار برآریم

چون از می شمس الحق تبریز بنوشیم
صد جوشِ عجب از خُم و خمّار برآریم

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×