چون دیده بر آن عارض چون سیم افتاد (637)
-
اندازه متن
+
چون دیده بر آن عارض چون سیم افتاد
جان در لب تو چو دیدهٔ میم افتاد
نمرود صفت ز دیدگان رفت دلم
در آتش سودای براهیم افتاد
چون دیده بر آن عارض چون سیم افتاد
جان در لب تو چو دیدهٔ میم افتاد
نمرود صفت ز دیدگان رفت دلم
در آتش سودای براهیم افتاد
ای آنکه تو بر فلک وطن داشتهای خود را ز جهان پاک پنداشتهای
بر خاک تو…

