چون زرد و نزار دید او رو یک من (1458)
-
اندازه متن
+
چون زرد و نزار دید او رو یک من
خونابه روان ز چشم چون جو یک من
خندید و به خنده گفت دلجو یک من
ای ظالم مظلومک بدخو یک من
چون زرد و نزار دید او رو یک من
خونابه روان ز چشم چون جو یک من
خندید و به خنده گفت دلجو یک من
ای ظالم مظلومک بدخو یک من
ای آن که مر مرا تو به از جان و دیدهای در جان من هر آنچ ندیدم تو…
پیل اندر خانهٔ تاریک…