چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو (1561)
-
اندازه متن
+
چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو
خودبین گردی ز یار دیرینهٔ تو
بیآینه روی خویش نتوان دیدن
در یار نگر که اوست آئینه تو
چون پاک شد از رنگ خودی سینهٔ تو
خودبین گردی ز یار دیرینهٔ تو
بیآینه روی خویش نتوان دیدن
در یار نگر که اوست آئینه تو
ای آنکه به جان این جهانی زنده شرمت بادا چرا چنانی زنده
بیعشق مباش تا نباشی…
از صنع برآیم بر صانع باشم حاشا که زبون هیچ مانع باشم
چون مطبخ حق ز…

