آکادمی شعر پلیکان

کجایی ساقیا؟ در ده مدامم (1543)

- اندازه متن +

کجایی ساقیا؟ در ده مدامم
که من از جان غلامت را غلامم

می اندر ده، تهی دستم چه داری؟!
که از خون جگر پر گشت جامم

ز ننگ من نگوید نام من کس
چو من مَردی چه جای ننگ و نامم؟!

چو بر جانم زدی شمشیرِ عشقت
تمامم کن که زنده‌یْ ناتمامم

گهم زاهد همی‌خوانند و گه رِند
منِ مسکین ندانم تا کدامم

ز من چون شمع تا یک ذره باقی‌ست
نخواهد بود جز آتش مُقامم

مرا جز سوختن راهِ دگر نیست
بیا تا خوش بسوزم زانک خامم

میانگین امتیازات ۵ از ۵
×