گر صبر کنم دل از غمت تنگ آید (785)
-
اندازه متن
+
گر صبر کنم دل از غمت تنگ آید
ور فاش کنم حسود در چنگ آید
پرهیز کنم که شیشه بر سنگ آید
گوئی که ز عشق ما ترا ننگ آید
گر صبر کنم دل از غمت تنگ آید
ور فاش کنم حسود در چنگ آید
پرهیز کنم که شیشه بر سنگ آید
گوئی که ز عشق ما ترا ننگ آید
هرگز ندانستم که مه آید به صورت بر زمین آتش زند خوبیِ او در جملهٔ خوبان چنین
باز درآمد طبیب از در ایوب خویش یوسف کنعان رسید جانب یعقوب خویش
بهر سفر سوی…

