گفتا که بیا سماع در کار شدهاست (383)
-
اندازه متن
+
گفتا که بیا سماع در کار شدهاست
گفتم که برو که بنده بیمار شدهاست
گوشم بکشید و گفت از اینها بازآی
کان فتنه هردو کون بیدار شدهاست
گفتا که بیا سماع در کار شدهاست
گفتم که برو که بنده بیمار شدهاست
گوشم بکشید و گفت از اینها بازآی
کان فتنه هردو کون بیدار شدهاست
ای یار به انکار سوی ما نگران زیرا که نخوردهای از آن رطل گران
از شادی…
آنجا که توی همه غم و جنگ و جفاست چون غرقهٔ ما شدی همه لطف و وفاست

