یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا (89)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۴/۰۹/۱۱
-
اندازه متن
+
یک پند ز من بشنو خواهی نشوی رسوا
من خمرهی افیونم زنهار سرم مگشا
آتش به من اندرزن ، آتش چه زند با من ؟
کاندر فلک افکندم صد آتش و صد غوغا
گر چرخ همه سر شد ور خاک همه پا شد
نی سر بهلم آن را نی پا بهلم این را
یا صافیه الخمر فی آنیه المولی
اسکر نفرا لدا و السکر بنا اولی
میانگین امتیازات ۵ از ۵
هوسی است در سر من که سر بشر ندارم (1620)
هوسی است در سر من که سر بشر ندارم من از این هوس چنانم که ز خود خبر…
مولانا 
