آکادمی شعر پلیکان

عذرِ تقصیرِ خدمت، آوردم (2-2)

- اندازه متن +

درویشی را دیدم، سر بر آستانِ کعبه همی‌مالید و می‌گفت: یا غَفور! یا رحیم! تو دانی که از ظَلومِ جَهول چه آید

عذرِ تقصیرِ خدمت، آوردم
که ندارم به طاعت استظهار

عاصیان از گناه توبه کنند
عارفان از عبادت استغفار

عابدان جزایِ طاعت خواهند و بازرگانان بهایِ بِضاعت، منِ بنده امید آورده‌ام نه طاعت و به دَرْیوزه آمده‌ام نه به تجارت.
اِصْنَعْ بی ما اَنْتَ اَهْلُهُ

بر درِ کعبه سائلی دیدم
که همی‌گفت و می‌گرستی خَوش

می‌نگویم که طاعتم بپذیر
قلمِ عفو بر گناهم کش

میانگین امتیازات ۵ از ۵

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

×