گر سنگ همه لعل بدخشان بودی (41-8)
-
اندازه متن
+
اگر شبها همه قدر بودی، شب قدر بی قدر بودی
گر سنگ همه لعل بدخشان بودی
پس قیمت لعل و سنگ یکسان بودی
دانی چه گفت مرا آن بلبل سحری؟ (27-2)
وقتی در سفر حجاز طایفهای جوانانِ صاحبدل همدمِ من بودند و همقدم؛ وقتها زمزمهای بکردندی و بیتی محقّقانه بگفتندی و…
بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود (36)
بخت در اول فطرت چو نباشد مسعود مقبل آن نیست که در حال بمیرد مولود
