عاشقِ رویِ جوانی خوشِ نوخاستهام (311)
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۳/۰۷/۲۱
-
اندازه متن
+
عاشقِ رویِ جوانی خوشِ نوخاستهام
وز خدا دولتِ این غم به دعا خواستهام
عاشق و رِند و نظربازم و میگویم فاش
تا بدانی که به چندین هنر آراستهام
شَرمَم از خرقهٔ آلودهٔ خود میآید
که بر او وصله به صد شُعبده پیراستهام
خوش بسوز از غَمَش ای شمع که اینک من نیز
هم بدین کار کمربسته و برخاستهام
با چُنین حیرتم از دست بِشُد صرفهٔ کار
در غم افزودهام آنچ از دل و جان کاستهام
همچو حافظ به خرابات رَوَم جامه قبا
بو که در بَر کَشَد آن دلبرِ نوخاستهام
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم (375)
صوفی بیا که خرقه سالوس برکشیم وین نقش زرق را خط بطلان به سر کشیم
…
حافظ 
