آکادمی پلیکان

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست؛ (63)

- اندازه متن +

رویِ تو کس ندید و هزارت رقیب هست؛
در غنچه‌ای هنوز و صَدَت عَنْدَلیب هست

گَر آمدم به کویِ تو، چَندان غریب نیست؛
چون من، در آن دیار، هزاران غریب هست

در عشق، خانقاه و خرابات —فرق نیست
هر جا که هست— پرتوِ رویِ حبیب هست؛

آن جا که کارِ صومعه را جلوه می‌دهند،
ناقوسِ دِیرِ راهب و نامِ صلیب هست

عاشق که شد، که یار به حالَش نظر نکرد؟
ای خواجه درد نیست؛ وگرنه طبیب هست

فریادِ حافظ —این همه آخِر— به هَرزه نیست؛
هم قصّه‌ای غریب و حدیثی عجیب هست

×