برخیز و مخور غم جهان گذران (138)
-
اندازه متن
+
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت بتو خود نیامدی از دگران
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت بتو خود نیامدی از دگران
اَجْرام که ساکنانِ این ایواناند اسبابِ تَرَدُّدِ خردمنداناند
هان تا سرِ رشتهٔ خرد گم نکنی…
آن را که به صحرای علل تاختهاند بی او همه کارها بپرداختهاند
امروز بهانهای درانداختهاند…

