به آفتاب بگویید – پوستی تازه
-
اندازه متن
+
به آفتاب بگویید
کمی زودتر طلوع کند
پوستم را شُستهام
پهن کردهام روی بند
میخواهم برای عشقی تازه آماده شوم
به آفتاب بگویید
کمی زودتر طلوع کند
پوستم را شُستهام
پهن کردهام روی بند
میخواهم برای عشقی تازه آماده شوم
خمپاره خورد بازار شهر سایهبانِ میوهفروشی سوراخ شد وُ آفتاب دارد بچههایم را پلاسیده می¬کند. تَرکِش راه افتاده در عضلاتِ…
زخمی که بر چهرهی ماه افتاده بود حالا دهانش بازتر شده است □ جز مادرم چه کسی میدانست…

