گفتا چو ز من هزار تلخی بینی
-
اندازه متن
+
گفتا چو ز من هزار تلخی بینی
چون است که جز من نه کسی بگزینی
گفتم که تو عمر منی و عمر به طبع
گه تلخی بنماید و گه شیرینی
گفتا چو ز من هزار تلخی بینی
چون است که جز من نه کسی بگزینی
گفتم که تو عمر منی و عمر به طبع
گه تلخی بنماید و گه شیرینی
دل سنگ شد و سنگ چو فولاد شدم، با اینهمه از غمت ز بنیاد شدم
خواهی…
در چشم تو گر ز سنگ ناچیزترم هرقدر پرانندم پرخیزترم
من تیغم، اگر بیشترم ساید خلق،…

