گفتم چو شبم دراز آمد چون راه
-
اندازه متن
+
گفتم چو شبم دراز آمد چون راه
گفتا چو برفت شب، ره آید کوتاه
گفتم که به کاروان گرم نشناسند
گفتا: تو به راه خویش می دار نگاه
گفتم چو شبم دراز آمد چون راه
گفتا چو برفت شب، ره آید کوتاه
گفتم که به کاروان گرم نشناسند
گفتا: تو به راه خویش می دار نگاه
عناب خجل از لب عناب تو شد بیدار هر آنکه بود در خواب تو شد
گرآتش…
آمد برم آن نگار چون ماه تمام کز روی بهار با تو دارم پیغام
پرسیدمش از…

