بر گلشن یارم گذرت بایستی (1801)
-
اندازه متن
+
بر گلشن یارم گذرت بایستی
بر چهرهٔ او یک نظرت بایستی
در بیخبری گوی ز میدان بردی
از بیخبریها خبرت بایستی
بر گلشن یارم گذرت بایستی
بر چهرهٔ او یک نظرت بایستی
در بیخبری گوی ز میدان بردی
از بیخبریها خبرت بایستی
ساقی ز پی عشق روان است روانم لیکن ز ملولی تو کند است زبانم
می پرم…
تو آن ماهی که در گردون نگنجی تو آن آبی که در جیحون نگنجی
تو آن…

