ای باد سحر تو از سر نیکوئی (1706)
-
اندازه متن
+
ای باد سحر تو از سر نیکوئی
شاید که حکایتم به آن مه گوئی
نی نی غلطم گرت بدوره بودی
پس گرد جهان دگر کرا میجوئی
ای باد سحر تو از سر نیکوئی
شاید که حکایتم به آن مه گوئی
نی نی غلطم گرت بدوره بودی
پس گرد جهان دگر کرا میجوئی
آن روی ترش نیست چنینش فعل است میگوید و میخورد در اینش فعل است
آنکس که…
ما بادهٔ ز خون دل خود مینوشیم در خم تن خویش چو می میجوشیم
جان را…

