آمد شب و غمهای تو همچون عسسان (1379)
-
اندازه متن
+
آمد شب و غمهای تو همچون عسسان
یابند دلم را به سوی کوی کسان
روز آمد کز شبت به فریاد رسم
فریاد مرا ز دست فریادرسان
آمد شب و غمهای تو همچون عسسان
یابند دلم را به سوی کوی کسان
روز آمد کز شبت به فریاد رسم
فریاد مرا ز دست فریادرسان
گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد چو زشت بود به صورت به خوی زشت فزون شد
…
گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست ور تو پنداری مرا بیتو قراری هست نیست

