او را به هزار گونه آراستهام
-
اندازه متن
+
او را به هزار گونه آراستهام
بروی همه افزوده ز خود کاستهام
چون نام لبش بر لب من میگذرد
آزرده بماند که چرا خواستهام
او را به هزار گونه آراستهام
بروی همه افزوده ز خود کاستهام
چون نام لبش بر لب من میگذرد
آزرده بماند که چرا خواستهام
گویند به پردهام چرا حرف از او چون دارمش آشکار باخيل عدو
دریاست مرا سخن به…
اسباب سخن تا نه مهیاست مگو تا همچو دلت زبان نه گویاست مگو
باید که تو…

