با ابر بهار گفتم: ای ابر بهار
-
اندازه متن
+
با ابر بهار گفتم: ای ابر بهار
برخار بنان بهر چهب گشایی بار؟
خندید و گریست ابرو گفت: ای غمخوار
در پیش عطای ما چه گلزار و چه خار.
با ابر بهار گفتم: ای ابر بهار
برخار بنان بهر چهب گشایی بار؟
خندید و گریست ابرو گفت: ای غمخوار
در پیش عطای ما چه گلزار و چه خار.
بگشاده کمان، کشیده بر دوش کمند تا انکه کشاند آسان دربند؟
مسکین دل من، اگر حریفش…
افسانه : در شب تیره ، دیوانهای کاو دل به رنگی گریزان سپرده در دره ی سرد و خلوت نشسته…

