برنامدم از جور تو با تو کم و بیش
-
اندازه متن
+
برنامدم از جور تو با تو کم و بیش
رفتم بر دل رامش دارم با خویش
آشفت و بیازرد و فغان برزد و رفت
دانستم کآسوده نماند درویش
برنامدم از جور تو با تو کم و بیش
رفتم بر دل رامش دارم با خویش
آشفت و بیازرد و فغان برزد و رفت
دانستم کآسوده نماند درویش
آبادی از آتش است گویند و عذاب و آبادم از این دو خواهد آن درخوشاب
با…
تجریش، آبان1337 شب همه شب شکسته خواب به چشمم گوش بر زنگ کاروانستم با صداهای نیم زنده ز دور هم…