برنامدم از جور تو با تو کم و بیش
-
اندازه متن
+
برنامدم از جور تو با تو کم و بیش
رفتم بر دل رامش دارم با خویش
آشفت و بیازرد و فغان برزد و رفت
دانستم کآسوده نماند درویش
برنامدم از جور تو با تو کم و بیش
رفتم بر دل رامش دارم با خویش
آشفت و بیازرد و فغان برزد و رفت
دانستم کآسوده نماند درویش
شب بود مه از تهیگه ابر بر آب در سر همه ام مستی و در تب، شراب
آمد که فزاید به غم افزود و برفت دوشینه به من رویی بنمود و برفت
گویند…

