خون از ره دیدهام به در میریزد
-
اندازه متن
+
خون از ره دیدهام به در میریزد
مرغی که نشاط بود پر میریزد
میجویم چون به کوی جانان سفری
دیوار وجود از این سفر میریزد
خون از ره دیدهام به در میریزد
مرغی که نشاط بود پر میریزد
میجویم چون به کوی جانان سفری
دیوار وجود از این سفر میریزد
گویند کسش به حرف نشناخت که کیست هر رنگ نهاد، کس ندانست که چیست
صدقای سرود،…
اول، به ره سفسطه مفهومم ساخت پس با روش فلسفه ، محکومم ساخت
فی الجمله بسی…