خون از ره دیدهام به در میریزد
-
اندازه متن
+
خون از ره دیدهام به در میریزد
مرغی که نشاط بود پر میریزد
میجویم چون به کوی جانان سفری
دیوار وجود از این سفر میریزد
خون از ره دیدهام به در میریزد
مرغی که نشاط بود پر میریزد
میجویم چون به کوی جانان سفری
دیوار وجود از این سفر میریزد
گر زانکه خطاخواه شدم من که منم جز بی تو نه در راه شدم من که منم
پیوست و برید کاست و آنگه افزود من بی خبر از گردش پرگار وجود
خسته تن…

