در خاطرم افتاد که میآیی باز
-
اندازه متن
+
در خاطرم افتاد که میآیی باز
کردم درخانه دوش بهر تو فراز
آوایی از خانه شنیدم لیکن
کاین قصه ز من می طلبد عمر دراز
در خاطرم افتاد که میآیی باز
کردم درخانه دوش بهر تو فراز
آوایی از خانه شنیدم لیکن
کاین قصه ز من می طلبد عمر دراز
با رنگ گلم بود سر و سودایی از طعن بدان نه در رهش پروایی
دانی زچه…
گفتم غم من؟ گفت که افزون دارش گفتم چشمم؟ گفت که جیحون دارش
گفتم ندهد عقل…

