دود از بر خاکستر بنیادم شد
-
اندازه متن
+
دود از بر خاکستر بنیادم شد
افسوس که با خرابم آبادم شد
هر زیف و زنی که کرد شاگردی من
حرفی دو سه ناموخته استادم شد
دود از بر خاکستر بنیادم شد
افسوس که با خرابم آبادم شد
هر زیف و زنی که کرد شاگردی من
حرفی دو سه ناموخته استادم شد
عمری به سرآمدم به هنگامهی زیست بشناختم آنرا که ندانستم چیست
اکنون لب از شیر نشسته…
شاداب گلی بودم و افسرد مرا آنگاه به مینائی بسپرد مرا
بنشست رها زمن ولی در…