گفتا چو ز من هزار تلخی بینی
-
اندازه متن
+
گفتا چو ز من هزار تلخی بینی
چون است که جز من نه کسی بگزینی
گفتم که تو عمر منی و عمر به طبع
گه تلخی بنماید و گه شیرینی
گفتا چو ز من هزار تلخی بینی
چون است که جز من نه کسی بگزینی
گفتم که تو عمر منی و عمر به طبع
گه تلخی بنماید و گه شیرینی
باد میگردد و در باز و چراغست خموش خانه ها یک سره خالی شده در دهکده اند. بیمناک ست به…
آوای تو نیست آنکه گویند بخوان مویند اگر وگر نمویند بخوان
با خلق زمانه دل یکی…

