گفتم: چه شبی. گفت: به راهیش چو دور
-
اندازه متن
+
گفتم: چه شبی. گفت: به راهیش چو دور
گفتم: چه کنم. گفت: چراغت به چه نور؟
گفتم: مددی. گفت: چه آسان خواهش
گفتم: بفرست. گفت: می باش صبور
گفتم: چه شبی. گفت: به راهیش چو دور
گفتم: چه کنم. گفت: چراغت به چه نور؟
گفتم: مددی. گفت: چه آسان خواهش
گفتم: بفرست. گفت: می باش صبور
گفتم: نفسی درآی با من سوی باغ گفتا که: مرا نیست در این کار دماغ
دانستم…
با خم گفتم چیست که خاموش شدی، نادیده هنوز اربعین، گوش شدی؟
خم گفت تو را…