گفت ابر بهار با گل ای شاهد باغ!
کپی نوشته
کپی شد
کپی لینک
کپی شد
۱۴۰۳/۰۹/۱۷
-
اندازه متن
+
گفت ابر بهار با گل ای شاهد باغ!
از خونت برجبین که بگذاشته داغ؟
گل گفت: دلم چو با زبان گشت یکی
زینگونه بر افروخت مرا همچو چراغ
ماه میتابد، رود است آرام
ماه میتابد، رود است آرام، بر سر شاخة «اوجا»، «تیرنگ» دم بیاویخته، در خواب فرورفته، ولی در «آیش» کار شب…
نیما یوشیج 
