پنجرهی قطاری – پیرمرد
-
اندازه متن
+
پنجرهی قطاری
که در آن زنی زیبا نشسته است
مرا فرو میمکد
در ایستگاه بعد
پیرمردی از قطار پیاده خواهد شد
پنجرهی قطاری
که در آن زنی زیبا نشسته است
مرا فرو میمکد
در ایستگاه بعد
پیرمردی از قطار پیاده خواهد شد
صدای رفتنت صدای خرده شیشه است صدای استخوان است صدای دستیست که باز میشود به سوی آفتاب اما خونآلود بسته…
برادر: و آخرین گلولهای که به او شلیک کردید نیز از تنش بیرون رفت حالا تنها مانده تنها با چند…

