بر مفرش خاک، خفتگان میبینم (125)
-
اندازه متن
+
بر مفرش خاک، خفتگان میبینم
در زیرِ زمین، نهفتگان میبینم
چندان که به صحرای عدم مینگرم
ناآمدگان و رفتگان میبینم
بر مفرش خاک، خفتگان میبینم
در زیرِ زمین، نهفتگان میبینم
چندان که به صحرای عدم مینگرم
ناآمدگان و رفتگان میبینم
حکایت 12 : گویند اسکندر رومی پیش از انک گرد جهان بگشت خوابهای گوناگون میدید که همه راه بدان میبرد…