زآن حَبّه‌ی خَضراخور، کَز رویِ سَبُک‌روحی (18)

زآن حَبّه‌ی خَضراخور، کَز رویِ سَبُک‌روحی
هرکـ‌او بِخورَد یک جو، بر سیخ زَند سی مرغ

زآن لقمه که صوفی را، در معرفت اندازد
یک ذرّه و صد مَستی، یک دانه و صد سی‌مرغ

مجد دین سروَر و سلطان قضات اسماعیل (19)

مجد دین سروَر و سلطان قضات اسماعیل
که زدی کلک زبان آورش از شرع نطق

ناف هفته بد و از ماه رجب کاف و الف
که برون رفت از این خانهٔ بی‌نظم و نسق

کنف رحمت حق منزل او دان و آنگه
سال تاریخ وفاتش طلب از رحمت حق

بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل (20)

بلبل و سرو و سمن یاسمن و لاله و گل
هست تاریخ وفات شه مشکین کاکل

خسرو روی زمین غوث زمان بواسحاق
که به مه طلعت او نازد و خندد بر گل

جمعه بیست و دوم ماه جمادی الاول
در پسین بود که پیوسته شد از جزو به کل

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت (21)

سال و فال و مال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری، برقرار و بر دوام

سال خرّم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام

سَروَرِ اَهلِ عَمایِم، شمعِ جمعِ انجمن (22)

سَروَرِ اَهلِ عَمایِم، شمعِ جمعِ انجمن
صاحبِ صاحب‌قَران، خواجه قوام‌الدین حَسَن

سادِسِ ماهِ ربیع‌الاخر، اندر نیم‌روز
روزِ آدینه، به حُکمِ کردگارِ ذوالمِنَن

هفت‌صد و پنجاه و چار، از هجرتِ خَیرالبَشَر
مِهر را، جوزا مکان و؛ ماه را، خوشه وطن

مرغِ روحش کـ‌او هُمای آشیانِ قُدس بود
شد سوی باغِ بهشت، از دامِ این دارِ مِحَن

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند (23)

دلا دیدی که آن فرزانه فرزند
چه دید اندر خم این طاق رنگین

به جای لوح سیمین در کنارش
فلک بر سر نهادش لوح سنگین

در این ظلمت‌سرا تا کی، به بوی دوست بنشینم (24)

در این ظلمت‌سرا تا کی، به بوی دوست بنشینم
گهی انگشت بر دندان، گهی سر بر سر زانو

بیا ای طایر دولت، بیاور مژدهٔ وصلی
عَسَی الْاَیّامُ اَنْ یَرْجِعْنَ قَوْماً کَالَّذی کانوا

ای معرا اصل عالی جوهرت از حرص و آز (25)

ای معرا اصل عالی جوهرت از حرص و آز
وی مبرا ذات میمون اخترت از زرق و ریو

در بزرگی کی روا باشد که تشریفات را
از فرشته بازگیری آنگهی بخشی به دیو

ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست (26)

ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست
آرزو می‌بخشد و اسرار می‌دارد نگاه

جنّت نقد است اینجا عیش و عشرت تازه کن
زانکه در جنّت خدا بر بنده ننویسد گناه

دوستداران دوستکامند و حریفان باادب
پیشکاران نیکنام و صف‌نشینان نیکخواه

ساز چنگ، آهنگِ عشرت، صحن مجلس، جایِ رقص
خالِ جانان، دانهٔ دل، زلفِ ساقی، دام راه

دور از این بهتر نباشد ساقیا عشرت گزین
حال از این خوشتر نباشد حافظا ساغر بخواه

به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد (27)

به گوش جان رهی منهی ای ندا در داد
ز حضرت احدی لا اله الّا الله

که ای عزیز کسی را که خواریست نصیب
حقیقت آنکه نیابد به زور منصب و جاه

به آب زمزم و کوثر سفید نتوان کرد
گلیم بخت کسی را که بافتند سیاه