آن کز تو خدای این گدا میخواهد (488)
-
اندازه متن
+
آن کز تو خدای این گدا میخواهد
در دهر کدام پادشا میخواهد
هر ذره ز خورشید تو از دور خوش است
زان جملهٔ خورشید ترا میخواهد
مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است (423)
مگر این دم سر آن زلف پریشان شده است که چنین مشک تتاری عبرافشان شده است
گر بُدش سستیِ نریِ خران (172-5)
بخش ۱۷۲ - بیان آنک نَحْنُ قَسَمْنا کی یکی را شهوت و قوت خران دهد و یکی را کیاست و…
