از بادهٔ لعل، ناب شد گوهر ما (8)
-
اندازه متن
+
از بادهٔ لعل، ناب شد گوهر ما
آمد به فغان ز دستِ ما ساغر ما
از بس که همی خوریم می بر سر می
ما در سر می شدیم و می در سر ما
از بادهٔ لعل، ناب شد گوهر ما
آمد به فغان ز دستِ ما ساغر ما
از بس که همی خوریم می بر سر می
ما در سر می شدیم و می در سر ما
ز رنگ روی شمس الدین گرم خود بو و رنگستی مرا از روی این خورشید عارستی و ننگستی
…
ای دیده راست راست دیده چون دیده تو کجاست دیده
آن قطره بیوفا چه دیدهست بحر…

