از بادهٔ لعل، ناب شد گوهر ما (8)
-
اندازه متن
+
از بادهٔ لعل، ناب شد گوهر ما
آمد به فغان ز دستِ ما ساغر ما
از بس که همی خوریم می بر سر می
ما در سر می شدیم و می در سر ما
از بادهٔ لعل، ناب شد گوهر ما
آمد به فغان ز دستِ ما ساغر ما
از بس که همی خوریم می بر سر می
ما در سر می شدیم و می در سر ما
فغان فغان که ببست آن نگار بار سفر فغان که بنده مر او را نبود یار سفر