از شور و جنون رشک جنان را بزدم (1133)
-
اندازه متن
+
از شور و جنون رشک جنان را بزدم
ز آشفته دلی راحت جان را بزدم
جانیکه بدان زندهام و خندانم
دیوانه شدم چنانکه آن را بزدم
از شور و جنون رشک جنان را بزدم
ز آشفته دلی راحت جان را بزدم
جانیکه بدان زندهام و خندانم
دیوانه شدم چنانکه آن را بزدم
در بیخبری خبر نبودی چه بدی و اندیشهٔ خیر و شر نبودی چه بدی
ای هوش…
اندک اندک راه زد سیم و زرش مرگ و جسک نو فتاد اندر سرش
عشق گردانید…